سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
آقاشیر
صلوات صلوات صلوات علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
یکشنبه 94 اردیبهشت 27 :: 4:55 عصر ::  نویسنده : آقاشیر

دوستم که به اسپانیا سفر کرده بود خاطره جالبی رو تعریف کرد:

می گفت در یکی از روستاهای اسپانیا وارد قهوه خانه ای شدم و برای خود و همراهم قهوه سفارش دادم . در حالی که روی میز منتظر سفارشمان بودیم در کمال تعجب دیدیم که بعضی از مشتریان جلوی پیشخوان آمده و در حالی که خودشان تنها بودند سفارش دوتا چایی و ?ا دوتا قهوه میداند و میگفتند یکی برای خودم و یکی برای دیوار.

 

قهوه

 


از نوع سفارش در حیرت ماندیم . متوجه شدیم که بعد از هر اینگونه سفارش پیشخدمت یک برگه کوچک که روی آن چای و ?ا قهوه نوشته است به دیوار پشت سرمان چسپاند و جالب اینکه دیوار پشت سرما پر از این برگه ها بود . در ذهنمان هزاران فکر به وجود آمد که دلیل اینکار چیست و این حرکت یعنی چه. در افکار خود غوطه ور بودیم ...

آدم فقیر و ژنده پوشی وارد قهوه خانه شد و سفارش یک قهوه داد اما با این جمله " ببخشید بی زحمت یک قهوه از حساب دیوار " و پیشخدمت یکی از کاغذها را روی آن قهوه نوشته بود از روی دیوار برداشت و پاره کرد و یک قهوه به آن مرد فقیر داد بدون آنکه از آن مرد پولی بگیرد...

منبع




موضوع مطلب : تو, نیکی, دجله, انداز



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب